Bordo Bakht lyrics
by Sogand
[متن آهنگ «برد و باخت» از صادق، حصین و سوگند]
[قسمت ۱: صادق]
مثل برگ تو دست باد
وول بزن تو لحظههات
سخت نگیر که جفت شیش نداد
فکر یار پشتیت نباش
آقا من همینم، لعنتی منـ
رنگ سختیها رو کم ندیدم
جا صبحونه نبوده دم نگیرم
صبح بیدار بشم و شب نمیرم
با کله تو ظرف تونی و خط رو مغز
مکمل ویسکی و قفل فک و لب
زدی به بیراهه بیرون جاده
زدی به یکی که ببری با دل
مشتی وقتی کندی برنگرد
هرچی باز کردی در نبند
نشو هیزم آتیش جنگ
پاشو در رو از عرصه تنگ
دل نبند به هر عنی
فکر نکن که برتری
خیلیان که از من سرن و
اما الان موندن عقب چون
من تنهام خداست پشتم و
سختیا رو تو راه کشتم
تو متکی به همین باش و
دست بذار رو زمین، پاشو
[همخوان: سوگند و حصین]
تو سینهها پیچیده خاک، عقیدهها اسیر باد
این شده تصویر دلم از شهر من
نه پای رفت نه جای حرف، تمام شهر فضای ترس
آسمون ابرهاتو ببر از شهر من
[قسمت ۲: صادق]
حاجی بردن با باختش قشنگه
سوختن با ساختش قشنگه
خوب در کنار بد قشنگ و
مسئله با حل راش قشنگه
خری نم نی که پاش نلنگه
یه نگاه میندازم توی آینه
میبینم خودمو که چطور شدم باز چت
نمیدونم چیچی منو خواسته
این دختره که چسبیده منو باز سفت
زمان میره جلو، من لم میدم راحت
یه زنجیر کلفت، با تهریش و ساعت
یه علف خوش مود با آهنگ ملو
من، همونی که زد به دریا دلو
کلا حسش نی، لش کردم
خوم با خودم لج کردم
کج کردم رامو سمت یه وری
که اونچه تا امروز باختی میبری
همه چی آرومه، جنگم نیس
شمع و عود روشن، بوی جنگل خیس
زندگی شده هردم بیل
نگرد تو قصه هاش چون گشتم نیست
ببین غلط غلطه، چه بخوای چه نخوای
زندگیتو بپای یا نپای
سرنوشت از قبل نوشتس و
منم و قلم و همین دستنوشتم
معجزه منم، معجزه تویی
یه خدا داری اون بالا که منکر تو نی
نه اسطوره میخوای نه پیغمبری
تو منو داری، من تو رو، نگو کمتری
؛[پل: حصین]؛
روزات که تو خوابی و شب زندهای
تو جنگی و دلخوری از زندگیت
تا فندکو لب سیگار میگیری
هوم! شعله جنگو میبینی؟
باز مهرههاتو میچینی
دست تو نیست اصلا ته این بازی
[همخوان: سوگند و حصین]
تو سینهها پیچیده خاک، عقیدهها اسیر باد
این شده تصویر دلم از شهر من
نه پای رفت نه جای حرف، تمام شهر فضای ترس
آسمون ابرهاتو ببر از شهر من